کمبینا
The visually impaired student used a magnifying glass.
دانشآموز کمبینا از ذرهبین استفاده کرد.
The visually impaired student uses a braille textbook.
دانشجوی کمبینا از کتاب درسی بریل استفاده میکند.
(the visually impaired) مردم کمبینا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The museum created a tactile exhibition for the visually impaired.
موزه، نمایشگاهی لمسی برای افراد کمبینا ایجاد کرده است.
A new app was designed to guide the visually impaired through crowded streets.
اپلیکیشن جدیدی طراحی شد تا مردم کمبینا را در عبور از خیابانهای شلوغ راهنمایی کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «visually impaired» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/visually-impaired