(مقدار سم یا چیز بدی را) پایین آوردن، کم کردن، کاهش دادن
The doctor advised her to walk down the toxins in her system after the incident.
دکتر به او توصیه کرد که پساز این حادثه سموم موجود در سیستم بدنش را پایین بیاورد.
He was determined to walk down the venom before it spread further.
او مصمم بود تا زهر را قبلاز انتشار بیشتر کاهش دهد.
پیاده رفتن، قدمزنان رفتن، قدم زدن، راه رفتن، پیادهروی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He wanted to walk down the city streets to explore the shops.
او میخواست در خیابانهای شهر قدم بزند تا مغازهها را ببیند.
She aimed to walk down the entire length of the beach before sunset.
او قصد داشت تا قبلاز غروب خورشید در تمام طول ساحل پیادهروی کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «walk down» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/walk-down