فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wanderlust

ˈwɑːndərlʌst ˈwɒndəlʌst

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

سفر سفردوستی، اشتیاق شدید به سفر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

His wanderlust led him to explore new countries.

سفردوستی‌اش او را به گشت‌وگذار در کشورهای جدید واداشت.

The wanderlust in her heart could not be contained.

اشتیاق شدید به سفر در قلبش مهار نمی‌شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wanderlust

  1. noun very strong or irresistible impulse to travel
    Synonyms:
    itchy-feet

ارجاع به لغت wanderlust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wanderlust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wanderlust

لغات نزدیک wanderlust

پیشنهاد بهبود معانی