سفر سفردوستی، اشتیاق شدید به سفر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His wanderlust led him to explore new countries.
سفردوستیاش او را به گشتوگذار در کشورهای جدید واداشت.
The wanderlust in her heart could not be contained.
اشتیاق شدید به سفر در قلبش مهار نمیشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wanderlust» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wanderlust