با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wetter

American: ˈwetər British: ˈwetə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت عالی:

    wettest

معنی

noun adjective
خیس‌کننده، نم‌زننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wetter

  1. adjective Covered or soaked with liquid
    Synonyms: muggier, soppier, moister, soggier, slimier, danker
    Antonyms: cleaner
  2. noun A chemical agent capable of reducing the surface tension of a liquid in which it is dissolved
    Synonyms: wetting-agent, surfactant, surface-active agent
  3. noun Someone suffering from enuresis; someone who urinates while asleep in bed
    Synonyms: bedwetter, bed-wetter
  4. adjective Rainy
    Synonyms: mistier, cloudier, stormier, foggier, muddier, slipperier, slushier
    Antonyms: sunnier, clearer

ارجاع به لغت wetter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wetter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wetter

لغات نزدیک wetter

پیشنهاد بهبود معانی