آخرین به‌روزرسانی:

Whitebeard

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

ریش‌سفید، پیرمرد، پیرمرد ریش‌سفید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Everyone admired the wisdom of the whitebeard in the village.

همگان خرد پیرمرد ریش‌سفید روستا را تحسین می‌کردند.

Children gathered around the whitebeard, eager to hear his stories.

بچه‌ها دور ریش‌سفید جمع شده بودند و مشتاق شنیدن داستان‌های او بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whitebeard

  1. noun an old man
    Synonyms:
    graybeard

ارجاع به لغت whitebeard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whitebeard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whitebeard

لغات نزدیک whitebeard

پیشنهاد بهبود معانی