با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Whiteboard

ˈwaɪtbɔːrd ˈwaɪtbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    whiteboards

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
تخته‌سفید، وایت‌برد (وسیله‌ای دارای سطحی وسیع برای نوشتن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The teacher wrote all the important information on the whiteboard.
- معلم تمام اطلاعات مهم را روی تخته‌سفید نوشت.
- He used a whiteboard to illustrate his points during the meeting.
- او برای نشان دادن نکات خود در جلسه از وایت‌برد استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت whiteboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whiteboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whiteboard

لغات نزدیک whiteboard

پیشنهاد بهبود معانی