ادبی ساکن، بدون وزش، بیباد (هوا و روز و غیره)
The night was windless.
شب ساکن بود.
a windless day
یک روز بدون وزش
ازنفسافتاده، بیرمق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After running for miles, I was completely windless and had to take a break.
پس از مایلها دویدن، کاملاً ازنفسافتاده بودم و باید استراحت میکردم.
The intense workout left me windless.
تمرین زیاد من را بیرمق کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «windless» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/windless