گذشتهی ساده:
wistedشکل سوم:
wistedسومشخص مفرد:
wistsوجه وصفی حال:
wistingقدیمی آگاه کردن، شناساندن، دانستن، آشنا شدن، به یاد آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I wist the secret of his success.
من راز موفقیت او را میدانستم.
He wist the old stories, recalling each detail vividly.
او داستانهای قدیمی را میدید و تکتک جزئیات را بهوضوح به یاد میآورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wist