نخنخشده، پراکنده و نازک، رشتهرشته، تارمانند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Wispy strands of smoke rose from the chimney.
رشتههای نازک دود از دودکش بالا میرفتند.
The artist painted a wispy layer of mist over the mountains.
هنرمند لایهای تارمانند از مه را روی کوهها نقاشی کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wispy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wispy