فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Yolk

joʊk jəʊk

شکل جمع:

yolks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

زرده‌ی تخم‌مرغ، زرده

The omelette had a golden yolk that made it extra delicious.

املت یک زرده‌ی طلایی داشت که آن را فوق‌العاده خوشمزه می‌کرد.

The chef cracked the egg and separated the yolk from the white.

سرآشپز تخم‌مرغ را شکست و زرده را از سفیده جدا کرد.

noun countable uncountable

زیست‌شناسی قدیمی محتویات نطفه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The color of a chicken's yolk can vary depending on its diet.

رنگ محتویات نطفه‌ی مرغ بسته به رژیم غذایی آن می‌تواند متفاوت باشد.

The yolk of the egg is rich in nutrients and essential for embryonic development.

محتویات نطفه‌ی تخم‌مرغ سرشار از مواد مغذی است و برای رشد جنین ضروری است.

noun countable uncountable

زیست‌شناسی پروتئین و چربی، مواد مغذی (موجود در تخمک)

Eating foods high in yolk can provide a good source of vitamins and minerals.

خوردن غذاهای حاوی مواد مغذی می‌تواند منبع خوبی از ویتامین‌ها و مواد معدنی باشد.

The nutritionist explained about yolks contain proteins, lecithin, and cholesterol.

این متخصص تغذیه درباره‌ی مواد مغذی موجود در تخمک حاوی پروتئین، لسیتین و کلسترول توضیح داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yolk

  1. noun nutritive material of an ovum stored for the nutrition of an embryo (especially the yellow mass of a bird or reptile egg)
    Synonyms:
    yellow egg-yolk yelk egg-yellow vitellus vitellum

ارجاع به لغت yolk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yolk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/yolk

لغات نزدیک yolk

پیشنهاد بهبود معانی