مال شما، مربوط به شما، متعلق به شما
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
your father
پدرت، پدرتان
with your permission
با اجازهی شما
your honor
حضرت اجل، عالیجناب
your majesty
اعلیحضرت
Did you finish your homework?
تکلیفت را تمام کردی؟
I love your new haircut.
مدل موی جدیدت را دوست دارم.
Your opinion is very important to me.
نظرت برای من خیلی مهم است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «your» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/your