iron, flatiron, press
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لازم است شلوارم را اتو بزنم.
I need to iron my pants.
اتو پیراهن ابریشمی مرا کز داد.
The iron singed my silk shirt.
اتوی بخار
steam iron
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اتو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اتو