call, summoning, citation, sending for, calling (up), recalling, summoned, subpoena, convocation
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به دادگاه احضار شد.
He was summoned to court.
مرد متهم به دادگاه احضار شد.
The accused man was summoned to the bar.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «احضار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/احضار