آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

ادغام کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / edghaam kardan /

to merge, to amalgamate, to combine, to consolidate, to pool, to synthesize, to telescope, to conflate, to integrate

to merge

to amalgamate

to combine

to consolidate

to pool

to synthesize

to telescope

to conflate

to integrate

نرکیب کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

سعی در ادغام کردن کارخانه‌های دولتی و خصوصی اشتباه بزرگی بود.

Trying to integrate government-owned and private factories was a big mistake.

چند مدرسه‌ی کوچک را ادغام کردن

to consolidate a number of small schools

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت ادغام کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ادغام کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ادغام کردن

لغات نزدیک ادغام کردن

پیشنهاد بهبود معانی