آخرین به‌روزرسانی:

اشغالگر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / eshghaalgar /

occupier, aggressor, invader

اشغال‌کننده

اشغالگران زمین ادعای تملک کردند و از ترک آن امتناع ورزیدند.

The occupiers of the land claimed it as their own and refused to leave.

صفت
فونتیک فارسی / eshghaalgar /

occupant, aggressive, occupying, invasive

دارای ویژگی اشغال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

رفتار ددمنشانه‌ی نیروهای اشغالگر

the beastly behavior of the occupying troops

آنان خواستار تخلیه‌ی فوری نیروهای اشغالگر شدند.

They demanded the immediate evacuation of the occupying forces.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اشغالگر

  1. مترادف:
    متصرف مهاجم

ارجاع به لغت اشغالگر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اشغالگر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اشغالگر

لغات نزدیک اشغالگر

پیشنهاد بهبود معانی