stay, residing, dwelling, residence, residency, sojourn, abode
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در دوران اقامت او در قزوین
during his abode in Ghazvin
بیماری موجب شد که از مدت اقامت خود بکاهد.
Illness caused him to curtail his stay.
اقامت او کوتاهمدت بود.
His stay was of short duration.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اقامت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اقامت