فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

اقامت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • ماندن
  • فونتیک فارسی

    eghaamat
  • اسم
    stay, residing, dwelling, residence, residency, sojourn, abode
    • - در دوران اقامت او در قزوین

    • - during his abode in Ghazvin
    • - بیماری موجب شد که از مدت اقامت خود بکاهد.

    • - Illness caused him to curtail his stay.
    • - اقامت او کوتاه‌مدت بود.

    • - His stay was of short duration.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد اقامت

ارجاع به لغت اقامت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اقامت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/اقامت

لغات نزدیک اقامت

پیشنهاد بهبود معانی