گیاهشناسی plantain, great plantain, waybread
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او از طبیعت بارهنگ جمع کرد تا چای گیاهی درست کند.
She collected waybread from the wild to make a herbal tea.
ما خورشت خوشمزهای با بارهنگ و لوبیا خوردیم.
We had a delicious stew with plantain and beans.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بارهنگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بارهنگ