با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

برنامه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دستور کار، زمانبندی

فونتیک فارسی

barnaame
اسم
program, schedule, setup, agenda, plank, platform, prospectus, blueprint, slate, timetable, plan, project, scheme

- این برنامه جای بحث دارد.

- This plan is open to argument.

- بی‌پولی و بیماری، برنامه سفر او را بیش از پیش با اشکال مواجه کرد.

- Lack of money and illness further complicated her travel plans.
نمایش

فونتیک فارسی

barnaame
اسم
show, program, bill, presentation

- رقص او جالب‌ترین بخش برنامه بود.

- Her dance highlighted the program.

- وقتی وارد شد مدتی از آغاز اجرای برنامه می‌گذشت.

- The program was well along when he arrived.
کامپیوتر program, programme
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برنامه

ارجاع به لغت برنامه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برنامه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/برنامه

لغات نزدیک برنامه

پیشنهاد بهبود معانی