آخرین به‌روزرسانی:

برگشتن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / bargashtan /

to return, to come back, to go back, to go back, to retrogress, to regress

بازگشتن

او تصمیم گرفت پس‌از سال‌ها به زادگاهش برگردد.

She decided to return to her hometown after many years.

پس‌از استراحت، او قول داد که قوی‌تر بازگردد.

After the break, she promised to come back stronger.

فعل لازم
فونتیک فارسی / bargashtan /

to turn, to deviate, to change, to change course, to wheel

تغییر یافتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

جاده به‌سمت چپ برگشت.

The road turn to the left.

ماشین ناگهان شروع به برگشتن کرد.

The car began to change direction suddenly.

فعل لازم
فونتیک فارسی / bargashtan /

to tip over, to turn over, to turn upside down

واژگون شدن

پنکیک به‌راحتی روی تابه برگشت.

The pancake turned over easily on the skillet.

جعبه برگشت و محتویاتش ریخت.

The box turned upside down and spilled its contents.

فعل لازم
فونتیک فارسی / bargashtan /

to roll up, to fold (over), to curve in

تا خوردن

لطفاً پوستر را با احتیاط برگردانید.

Please roll up the poster carefully.

او تصمیم گرفت آستین‌های پیراهنش را برگرداند.

He decided to curve in the sleeves of his shirt.

فعل لازم
فونتیک فارسی / bargashtan /

to revolt, to turn away, to turn against

پشت کردن، اعتراض کردن

آن‌ها تصمیم گرفتند از شیوه‌های فاسد برگردند.

They chose to turn away from the corrupt practices.

مردم در جست‌وجوی آزادی خود تصمیم به برگشتن گرفتند.

The people chose to revolt in pursuit of their freedom.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برگشتن

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    برگشت خوردن
  1. مترادف:
    بازآمدن
  1. مترادف:
    رجعت کردن مراجعت کردن
  1. مترادف:
    سرنگون‌شدن واژگون شدن
  1. مترادف:
    منصرف شدن
  1. مترادف:
    مرتدشدن
  1. مترادف:
    تغییر یافتن تغییر کردن
  1. مترادف:
    ارتداد انصراف
    متضاد:
    تغییر جهت‌دادن

ارجاع به لغت برگشتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برگشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برگشتن

لغات نزدیک برگشتن

پیشنهاد بهبود معانی