impatient, bored, moody, spiritless, languid, listless
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شاگرد بیحوصله در طول سخنرانی مدام ساعتش را نگاه میکرد.
The impatient student kept checking his watch during the lecture.
هوای گرم و شرجی همه را بیحوصله و کسل میکرد.
The hot and humid weather made everyone feel listless and lethargic.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیحوصله» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیحوصله