carter, deed
بیلک قرارداد بهدقت مستند شده بود.
The carter of the agreement was carefully documented.
هر بیلکی که ساختند، گامی بهسوی آیندهای روشنتر بود.
Every deed they made was a step toward a brighter future.
trowel, small shovel, dibble
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در این تصویر یک کشاورز درحال کود دادن به محصولات خود با استفاده از یک بیلک است.
A farmer is fertilizing his crops using a small shovel in this picture.
او برای کاشت دانههای کوچک در باغ از بیلک استفاده کرد.
She used a dibble to plant the small seeds in the garden.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیلک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیلک