historic, historical, period, chronological, classical
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رمانهای تاریخی گذشته را زنده میکند.
Historical novels make the past come alive.
او واقعیات تاریخی را پس و پیش ذکر کرده است.
He has recorded historical events anachronistically.
ملاقات تاریخی آن دو رهبر
the historic meeting of the two leaders
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تاریخی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تاریخی