mousetrap, rattrap
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تلهموش در گوشهی آشپزخانه قرار داده شده بود.
The mousetrap was set in the corner of the kitchen.
او تلهموشی در زیرزمین گذاشت تا موشها را بگیرد.
He set a rattrap in the basement to catch the mice.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تلهموش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تلهموش