dislocated
طرحهای جابهجا
The dislocated designs
کیفهای جابهجا را اشتباهی برداشتم.
I took the dislocated bags by mistake.
suddenly, immediately, promptly, on the spot, right away, as the case may be
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کسی که جابهجا جواب میدهد، مقدار کمی میداند.
Who answers suddenly knows little.
دراز کشید و جابهجا خوابید.
He lay down and was asleep immediately.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جابهجا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جابهجا