آخرین به‌روزرسانی:

جاذب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / jaazeb /

absorber, absorbing, absorbent, that which absorbs, retentive, absorptive, spongious, blotting

جذب‌کننده

دستمال سه‌لا نرم و جاذب بود.

The three-ply tissue was soft and absorbent.

نمک جاذب رطوبت است.

Salt absorbs humidity.

صفت
فونتیک فارسی / jaazeb /

attractive, charming, alluring, fetching

جذاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

او لبخندی جاذب داشت.

She had a charming smile.

پیراهن جدیدی که پوشیده بود، جاذب بود و توجه همه را جلب می‌کرد.

The new dress she wore was attractive and caught everyone's attention.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جاذب

  1. مترادف:
    دلربا دلفریب دلکش رباینده فریبنده گیرا
  1. مترادف:
    جذب‌کننده کشنده

ارجاع به لغت جاذب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جاذب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جاذب

لغات نزدیک جاذب

پیشنهاد بهبود معانی