agate
مادربزرگم گردنبند دلربای زیبایی به من داد.
My grandmother gave me a beautiful agate necklace.
زمینشناس صخرهی دلربای بزرگی هنگام کاوشش در کوهستان پیدا کرد.
The geologist found a large agate rock during his exploration in the mountains.
charming, heart-stealing, interesting, alluring, enticing, dainty, luring, enchanting, tempting, ravishing, graceful
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شهر کوچک با کافههای دنجش جو دلربایی داشت.
The small town had a charming atmosphere with its cozy cafés.
لبخند دلربای محبوبم روزم را ساخت.
The heart-stealing smile of my crush made my day.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دلربا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دلربا