surgeon, sawbones, medic
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جراح دست حسن را قطع کرد.
The surgeon amputated Hassan's hand.
جراح کهنسال قبلاز عمل روپوش جراحی تمیزی را پوشید.
The old surgeon put on a clean surgical gown before the operation.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جراح» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جراح