آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

جمع شدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / jam' shodan /

to gather together, to rally, to throng, to congregate, to crowd

to gather together

to rally

to throng

to congregate

to crowd

گرد آمدن

دوستان هر جمعه برای بازی شبانه جمع می‌شوند.

Friends gather together every Friday for a game night.

هنگام حراج، خریداران در ورودی فروشگاه جمع می‌شدند.

During the sale, shoppers would crowd at the store entrance.

فعل لازم
فونتیک فارسی / jam' shodan /

to accumulate, to drift

to accumulate

to drift

انباشته شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

با گذشت زمان، خاطرات می‌توانند در ذهن جمع شوند.

As time passes, memories can accumulate in the mind.

ایده‌ها می‌توانند در میان همکاران جمع شوند و منجر به راه‌حل‌های نوآورانه شوند.

Ideas can drift amongst colleagues, leading to innovative solutions.

فعل لازم
فونتیک فارسی / jam' shodan /

to flex, to be flexed, to be contracted, to cringe, to be constricted

to flex

to be flexed

to be contracted

to cringe

to be constricted

منقبض شدن

او می‌تواند در تمرین یوگا به‌راحتی جمع شود.

She can flex easily during her yoga practice.

هنگام ورزش، پاها باید به‌درستی جمع شوند.

When exercising, the legs need to be flexed properly.

فعل لازم
فونتیک فارسی / jam' shodan /

to be added up, to add, to be summed up

to be added up

to add

to be summed up

اضافه شدن

امتیازها در پایان بازی جمع خواهد شد.

The scores will be added up at the end of the game.

اعداد برای تعیین شمارش نهایی جمع خواهند شد.

The numbers will be summed up to determine the final count.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جمع شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جمع شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جمع شدن

لغات نزدیک جمع شدن

پیشنهاد بهبود معانی