فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

جمع شدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گرد آمدن

فونتیک فارسی

jam' shodan
فعل لازم

to gather together, to rally, to throng, to congregate, to crowd

دوستان هر جمعه برای بازی شبانه جمع می‌شوند.

Friends gather together every Friday for a game night.

هنگام حراج، خریداران در ورودی فروشگاه جمع می‌شدند.

During the sale, shoppers would crowd at the store entrance.

انباشته شدن

فونتیک فارسی

jam' shodan
فعل لازم

to accumulate, to drift

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

با گذشت زمان، خاطرات می‌توانند در ذهن جمع شوند.

As time passes, memories can accumulate in the mind.

ایده‌ها می‌توانند در میان همکاران جمع شوند و منجر به راه‌حل‌های نوآورانه شوند.

Ideas can drift amongst colleagues, leading to innovative solutions.

منقبض شدن

فونتیک فارسی

jam' shodan
فعل لازم

to flex, to be flexed, to be contracted, to cringe, to be constricted

او می‌تواند در تمرین یوگا به‌راحتی جمع شود.

She can flex easily during her yoga practice.

هنگام ورزش، پاها باید به‌درستی جمع شوند.

When exercising, the legs need to be flexed properly.

اضافه شدن

فونتیک فارسی

jam' shodan
فعل لازم

to be added up, to add, to be summed up

امتیازها در پایان بازی جمع خواهد شد.

The scores will be added up at the end of the game.

اعداد برای تعیین شمارش نهایی جمع خواهند شد.

The numbers will be summed up to determine the final count.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جمع شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جمع شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جمع شدن

لغات نزدیک جمع شدن

پیشنهاد بهبود معانی