shame, embarrassment, shyness, bashfulness, self-consciousness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از خجالت سرخ شد.
She blushed out of shame.
اینگونه پرسشها خجالت ندارد.
Such questions should not occasion embarrassment .
از خجالت آب شدن
to be greatly embarrassed, to melt with shame
از خجالت کسی درآمدن
to repay someone's good or bad deed, to recompense
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خجالت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خجالت