move, turn
بچهها برای تاب در زمین بازی داو میگرفتند.
The children took turns on the swings at the playground.
داو توست که چرخ را بچرخانی.
It's your turn to spin the wheel.
(in gambling) stake
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او داو کمی برای مسابقهی اسبدوانی گذاشت.
She placed a small stake on the horse race.
بازیکن پوکر با دقت داو بعدیاش را حساب کرد.
The poker player carefully calculated his next stake.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «داو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/داو