آخرین به‌روزرسانی:

دست‌پخت به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / dastpokht /

cooking, cuisine

آشپزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

از دست‌پخت او سیر نمی‌شوم؛ هر غذایی که می‌پزد، یک اثر هنری است.

I can't get enough of her cuisine - every dish she makes is a work of art.

هرگز چیزی شبیه دست‌پخت دوست‌پسرم نچشیده‌ام.

I have never tasted anything like my boyfriend's cuisine.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت دست‌پخت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دست‌پخت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دست‌پخت

لغات نزدیک دست‌پخت

پیشنهاد بهبود معانی