عامیانه tattler, tattletale, bigmouth, blabbermouth
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شایعات دهنلق بهسرعت در راهروهای مدرسه پخش شد.
The tattler rumors spread quickly through the school hallways.
دهنلق نباش و برنامههای مهمانی سورپرایز را فاش نکن.
Don't be a bigmouth and reveal the surprise party plans.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دهنلق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دهنلق