۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

راندن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / raandan /

to drive, to sail, to propel, to ride, to lead, to harry, to fly, to pilot, to run, to pull, to repel, to steer, to handle, to race, to urge, to herd, to wave, to row, to navigate, to drift, to flap, to scull

رانندگی کردن، به حرکت درآوردن

در جهت مخالف ترافیک راندن

to drive against the traffic

راندن قایق خلاف جهت رودخانه دشوار است.

It is hard to row a boat up a river.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

یک‌چرخه وسیله‌ی نقلیه‌ای است که راندن آن به تعادل بالایی نیاز دارد.

The unicycle is a vehicle that requires great balance to ride.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / raandan /

to drive away, to expel, to send, to shoo (away), to alienate, to ostracize

دور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

سیاست‌مداری‌های زننده ممکن است مشتریان وفادار را از خود براند.

The harsh policies might drive away loyal customers.

به نظر می‌رسید که تکبر او دوستان احتمالی را از خود می‌راند.

His arrogance seemed to shoo away potential friends.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد راندن

  1. مترادف:
    رانندگی کردن
  1. مترادف:
    بیرون کردن دور کردن رانش
  1. مترادف:
    تاراندن طرد کردن
  1. مترادف:
    تبعید کردن نفی‌بلد کردن

ارجاع به لغت راندن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «راندن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/راندن

لغات نزدیک راندن

پیشنهاد بهبود معانی