۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

رنگ کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

به رنگ آغشته کردن

فونتیک فارسی

rang kardan
فعل متعدی
to color, to paint, to stain, to pigment, to dye, to tint, to shade

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- برای رنگ کردن نمای بیرونی ساختمان یک پیمانکار فرعی استخدام کردیم.

- We hired a subcontractor to paint the exterior of the building.

- پیراهن سپید را قرمز رنگ کردن

- to dye a white shirt red
گول زدن

فونتیک فارسی

rang kardan
فعل متعدی
to gloss over, to deceive, to wheedle, to con, to make a fool of

- او را رنگ کرد تا ماشینش را برای آخرهفته به او قرض بدهد.

- She wheedled him into lending her his car for the weekend.

- او سعی کرد با یک هویت جعلی او را رنگ کند.

- He tried to deceive her with a fake identity.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت رنگ کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رنگ کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/رنگ کردن

لغات نزدیک رنگ کردن

پیشنهاد بهبود معانی