to color, to paint, to stain, to pigment, to dye, to tint, to shade
برای رنگ کردن نمای بیرونی ساختمان یک پیمانکار فرعی استخدام کردیم.
We hired a subcontractor to paint the exterior of the building.
پیراهن سپید را قرمز رنگ کردن
to dye a white shirt red
to gloss over, to deceive, to wheedle, to con, to make a fool of
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او را رنگ کرد تا ماشینش را برای آخرهفته به او قرض بدهد.
She wheedled him into lending her his car for the weekend.
او سعی کرد با یک هویت جعلی او را رنگ کند.
He tried to deceive her with a fake identity.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رنگ کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رنگ کردن