آخرین به‌روزرسانی:

روانی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / ravaani /

fluency, smoothness, fluidity, flow, flux, freedom, running, eloquence

سلاست

روانی در چند زبان مهارتی ارزشمند است.

Fluency in multiple languages is a valuable skill.

روانی سخنرانی او را فراموش‌نشدنی کرد.

Her eloquence made the speech unforgettable.

صفت
فونتیک فارسی / ravaani /

روان‌شناسی سلامت روان mental, psychic, spiritual, psychological

مربوط به روان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

وضع روانی او مرا دلواپس می‌کند.

His mental state disturbs me.

او معتقد بود سردردهای او ماهیت روانی دارند و ناشی از استرس و اضطراب هستند.

She believed her headaches were psychic in nature, caused by stress and anxiety.

صفت
فونتیک فارسی / ravaani /

عامیانه mental patient, mentally ill, crackpot, psycho, fruitcake

دارای بیماری روانی

بیماران روانی که نیاز به مراقبت سازمانی دارند

the mentally ill who need institutional care

راننده‌ی روانی در ترافیک ویراژ می‌داد.

The psycho driver weaved in and out of traffic.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

روان‌پزشک ساعت‌ها وقت صرف کرد تا پرده از ذهن پیچیده‌ی این روانی بردارد.

The psychiatrist spent hours trying to unravel the twisted mind of the psycho.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد روانی

  1. مترادف:
    جریان
  1. مترادف:
    روحی
  1. مترادف:
    سلاست طلاقت

ارجاع به لغت روانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «روانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/روانی

لغات نزدیک روانی

پیشنهاد بهبود معانی