با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

روحی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • معنوی، روانی
  • فونتیک فارسی

    roohi
  • صفت
    spiritual, psychic, incorporeal, inner, unworldly, otherworldly, immaterial, numinous
    • - انسان امروزی از وابستگی‌های روحی خود منفک شده است.

    • - Modern man has been torn from his spiritual moorings.
    • - این روش زندگی منجر به سلامتی جسمی و روحی نخواهد شد.

    • - This lifestyle will not be conducive to physical and spiritual health.
    • - نیازهای روحی و جسمی

    • - spiritual and corporal needs
  • از جنس یا آلیاژ فلز روی
  • فونتیک فارسی

    roohi
  • صفت
    عامیانه zincic, zincky, an alloy containing zinc
    • - روکش روحی فولاد باعث جلوگیری آن از زنگ‌زدگی شد.

    • - The zincic coating on the steel kept it from corrosion.
    • - قابلمه‌ی روحی

    • - zincky pot
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد روحی

ارجاع به لغت روحی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «روحی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/روحی

لغات نزدیک روحی

پیشنهاد بهبود معانی