visitor to a holy place, pilgrim
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زائر بار سنگینی را بر دوشش حمل میکرد.
The pilgrim carried a heavy load on his back.
زائر قبل از ادامهی مسیرش برای استراحت در کاروانسرا توقف کرد.
The pilgrims stopped to rest at the inn before continuing their journey.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زائر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زائر