عامیانه bauble, frill, frippery, gewgaw, gimcrackery, knickknack, toy, trappings, trinket, trumpery
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اتاق پر از زلم زیمبوی غیرضروری بود.
The room was filled with unnecessary frippery.
عتیقهفروشی پر از انواع زلم زیمبو بود.
The antique shop was filled with all sorts of frippery.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زلمزیمبو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زلمزیمبو