آخرین به‌روزرسانی:

سالاری به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / saalaari /

eldership, deanship, command, chiefdom

ریاست، پادشاهی، سروری

عاقلانه سالاری کن

command wisely

هنگام فرمانبرداری سالاری را یاد بگیر

Through obedience learn to command

سازه‌ی پیوندی
فونتیک فارسی / -saalaari /

leadership, command

فرمانروایی، حکومت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

مادرسالاری

matriarchy

مردم‌سالاری

democracy

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سالاری

  1. مترادف:
    ریاست سروری مهتری
  1. مترادف:
    سرداری فرماندهی
  1. مترادف:
    حکومت
  1. مترادف:
    پادشاهی سلطنت
  1. مترادف:
    پیری سالمندی کهنسالی

ارجاع به لغت سالاری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سالاری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سالاری

لغات نزدیک سالاری

پیشنهاد بهبود معانی