فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سالم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فاقد بیماری، تندرست

فونتیک فارسی

saalem
صفت

healthy, strong, fit, well, in fine fettle, normal, hale, in good health, in the pink, in shape

رشد سالم کودکان

the healthy development of children

سالم نبودن، مریض بودن، نزار بودن

be in poor health

نمونه‌جمله‌های بیشتر

عقل سالم در بدن سالم است!

A sound mind dwells in a healthy body!

بدون عیب و نقص و خرابی

فونتیک فارسی

saalem
صفت

healthful, salubrious, right, perfect, hale, unharmed, pure, intact, uncontaminated, whole, unscathed, sound, all right

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

از پله‌ها افتاد؛ ولی سالم ماند.

He fell down the stairs but he is all right.

خوردن غذاهای سالم برای داشتن رژیم غذایی متعادل ضروری است.

Eating healthful foods is essential for a balanced diet.

پاک، منزه

فونتیک فارسی

saalem
صفت

مجازی honest, clean, exemplary

پدرم مرد سالم و وفاداری است.

My dad is an honest and loyal man.

او کارمندی سالم و کوشا بود.

He was an honest and hardworking employee.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سالم

  1. مترادف:
    تندرست سرحال صحیح‌المزاج قبراق
    متضاد:
    ناسالم

ارجاع به لغت سالم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سالم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سالم

لغات نزدیک سالم

پیشنهاد بهبود معانی