آخرین به‌روزرسانی:

سرحال به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / sarehaal /

sprightly, lively, cheerful, cheery, alive, fresh, playful, buoyant, jocose, high, high-spirited, frisky, animated, gamy, fit, cock-a-hoop, euphoric, racy, effervescent, jolly, jaunty, perky, jazzy, ebullient, cloud nine, chirpy, upbeat, chipper, as fresh as a daisy

سرزنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

ناگهان تماشاچیان دوباره سرحال آمدند.

Suddenly, the audience came alive again.

امروز معلممان سرحال بود.

Today, our teacher was cheerful.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرحال

  1. مترادف:
    تندرست سالم صحیح‌المزاج
    متضاد:
    مریض بیمار ناخوش

ارجاع به لغت سرحال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرحال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرحال

لغات نزدیک سرحال

پیشنهاد بهبود معانی