فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سرسری به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بی‌دقت

فونتیک فارسی

sarsari
صفت قید

perfunctorily, carelessly, facile, perfunctory, half-baked, superficial, dilettante, cursory, sketchy, slackly, slipshod, desultory, inconsiderate, erratically, imprecise, passing, sloppy, airy, hit-or-miss, erratic, sweeping, indifferently

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

معلم سرسرس امتحانات را تصحیح کرد و بسیاری از اشتباهات را نادیده گرفت.

The teacher graded the tests perfunctorily, missing many errors.

قرائت سرسری متن

the cursory reading of a text

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرسری

  1. مترادف:
    بی‌دقت سهل‌انگار مسامح
    متضاد:
    سنجیده
  1. مترادف:
    سهل‌انگارانه تسامح‌آمیز
  1. مترادف:
    بی‌اساس نسنجیده بی‌پایه

ارجاع به لغت سرسری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرسری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرسری

لغات نزدیک سرسری

پیشنهاد بهبود معانی