to turn away, to refuse, to offend, to comply, to contravene, to balk, to defy, to disobey, to refractory, to revolt, to infract, to infringe
to turn away
to refuse
to offend
to comply
to contravene
to balk
to defy
to disobey
to refractory
to revolt
to infract
to infringe
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به کودکان هشدار داده شده بود که از رهنمودهای والدین خود سرپیچی نکنند.
The children were warned not to disobey their parents' instructions.
کارکنان به دلیل سرپیچی کردن مکرر از سیاستهای شرکت اخراج شدند.
The employees were fired for repeatedly disobeying company policies.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرپیچی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرپیچی کردن