dreadful, formidable, horrendous, terrible, hideous, redoubtable, mighty, horrible, prodigious, ghastly, frightful, grim, dire, morbid, nightmarish, grievous, monstrous, gruesome
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دشمن را با یک ضربهی سهمگین فروافکند.
He overthrew the enemy with one mighty blow.
جنایتی سهمگین
a ghastly crime
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سهمگین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سهمگین