thirty
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پدرم جمعاً سی کتاب نوشت.
My father wrote thirty books altogether.
به کفارهی گناهانش سی روز روزه گرفت.
To atone for his sins, he fasted for thirty days.
هواپیما سی دقیقهی دیگر میرسد.
The airplane will arrive in thirty minutes.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سی