weaver
شعرباف ماهر نقوش پیچیدهای را در پارچه میساخت.
The skilled weaver crafted intricate patterns into the fabric.
هر شعرباف در این کارگاه سبک منحصربهفرد خود را به نمایش گذاشت.
Each weaver at the workshop showcased their unique style.
poetaster, rhymer, rhymester
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او همیشه آرزو داشت که یک شعرباف سرشناس در عرصهی شعر باشد.
She always aspired to be a renowned rhymers in the poetry scene.
این کارگاه بسیاری از شعربافان مشتاق را بهسمت خود جذب کرد که مشتاق بهبود مهارت خود بودند.
The workshop attracted many aspiring poetaster eager to improve their craft.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شعرباف» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شعرباف