آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

شکم‌پر به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / shekampor /

replete, stuffed, having a full stomach

replete

stuffed

having a full stomach

دارای شکم پر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

بوقلمون شکم‌پر روی میز عید شکرگزاری خوشمزه به نظر می‌رسید.

The stuffed turkey looked delicious on the Thanksgiving table.

مامانم مرغ شکم‌پر را خیلی خوشمزه می‌پزد.

My mom cooks stuffed chicken deliciously.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت شکم‌پر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شکم‌پر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شکم‌پر

لغات نزدیک شکم‌پر

پیشنهاد بهبود معانی