opportunist, social climber, timeserver, timeserving
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او سیاستمدار فرصتطلبی است که برای کسب قدرت هر کاری میکند.
He is an opportunist politician who will do anything to gain power.
کارمند فرصتطلب همیشه مشغول به نظر میرسید اما هیچ وقت کاری را به اتمام نمیرساند.
The timeserver employee always looked busy but never got any work done.
سرمایهگذار فرصتطلب با فروش سهام در زمان درست سود کرد.
The opportunist investor made a profit by selling stocks at the right time.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فرصتطلب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرصتطلب