آخرین به‌روزرسانی:

فرض کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم فعل متعدی
فونتیک فارسی / farz kardan /

to presuppose, to suppose, to presume, to assume, to imagine, to posit, to theorize, to guess, to understand, to call, to let, to esteem, to postulate, to take, to treat

تصور کردن، خیال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

فرض کنیم که نیاید.

Let's guess he won't come.

موسی اشتباه فرض می‌کند!

Moses supposes erroneously!

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت فرض کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فرض کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرض کردن

لغات نزدیک فرض کردن

پیشنهاد بهبود معانی