to presuppose, to suppose, to presume, to assume, to imagine, to posit, to theorize, to guess, to understand, to call, to let, to esteem, to postulate, to take, to treat
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فرض کنیم که نیاید.
Let's guess he won't come.
موسی اشتباه فرض میکند!
Moses supposes erroneously!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فرض کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرض کردن