to bully, to tyranize, to browbeat, to cow, to ride roughshod over, to hector, to push around
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برادر بزرگترم وقتی کوچکتر بودیم نسبت به من قلدری میکرد.
My older brother used to bully me when we were younger.
او تصمیم گرفت که برای همکلاسیهایش قلدری کند تا آنها تکالیفش را برایش انجام دهند.
He decided to hector his classmates until they did his homework for him.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قلدری کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قلدری کردن